پذیرایی اسارت
از پذیراییهای مقدماتی و اولیهی اسارت، تونلوحشت بود كه در هر نقل و انتقال از اردوگاهی به اردوگاه دیگر و حتی در جابجاییهای داخل اردوگاهی نیز وجود داشت و با درد و رنجی وصفناشدنی همراه بود. این تبصرهی اسارت، استثناپذیر هم نبود و همه اعم از مجروح و سالم و پیر و جوان را در بر میگرفت و طبعاً ما نیز مستثنی نبودیم و برای ما نیز در راه انتقال به موصل و دم درِ ورودی اردوگاه وسایل پذیرایی مهیّا شده بود.
بچهها همه در این فكر بودند كه چه كنند تا ضربات كمتر و درد كمتری را احساس كنند، در این بین، یكی از بچّهها نظر جالبی داشت، او میگفت....
نه، اصلاً بهتر است خودتان ماوقع را بخوانید تا از طرح نوینش بیشتر آگاه شوید.
اتوبوس ایستاد و به دستور افسر عراقی و در معیّت كابل و نبشی، بچّهها تكتك شروع به پیاده شدن كردند، تا اینكه نوبت به همان برادرمان رسید كه پلتیك و روشی نوین برای آرام كردن سربازان عراقی یافته بود. او به محض اینكه خواست پیاده شود، بلند و رسا، رو به مأموران عراقی كرد و گفت:«سلام علیكم».
اولین عراقی كه نزدیك ركاب اتوبوس ایستاده بود، گروهبان چاق و درشتهیكلی بود كه دیدن صورتش بدترین شكنجه بود و همینكه آن عزیز آزادهمان پایش به روی زمین رسید، گروهبان مذكور در حالیكه كابل مسیاش را بلند كرده بود و میخواست بر سر وی فرود آورد، گفت:«علیكم السلام» و ضربه را زد. چشمتان روز بد نبیند. آن بندهی خدا بر اثر شدت ضربه، نقش بر زمین شد و از حال رفت.
ما از یك طرف ناراحت بودیم و از طرف دیگر خنده امانمان را بریده بود كه ما چه سادهلوحیم كه چنین ارزشهایی را اینجا جستجو میكنیم و میخواهیم برای آرام كردن این قوم از چنین ارزشهایی بهره بگیریم.
منبع: كتاب طنزدراسارت - صفحه: 125
معبر